جدول جو
جدول جو

معنی شب پرک - جستجوی لغت در جدول جو

شب پرک
(شَ پَ رَ)
شب پره. (فرهنگ نظام). مرغ عیسی و به عربی خفاش خوانند. گویند چون او را بکشند و بر زهار کودکان پیش از بلوغ بمالند منع برآمدن موی کند و اگر او را در سوراخ موش نهند همه بگریزند. (برهان قاطع) (از آنندراج). خفاش و حیوانی از خانوادۀ پستانداران، و پرنده و بالدار و بالهای آن غشائی و تنه اش مانند تنه موش است. (ناظم الاطباء). شب پره. خفاش
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شب پره
تصویر شب پره
(دخترانه)
پروانه، خفاش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاپرک
تصویر شاپرک
(دخترانه)
نوعی پروانه بزرگ که معمولاً شب پرواز می کند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شب آرا
تصویر شب آرا
(دخترانه)
آراینده شب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پرک
تصویر شاه پرک
(دخترانه)
شاپرک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پرک
تصویر شاه پرک
پروانه، حشره با بالهای رنگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب پره
تصویر شب پره
خفّاش، جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، بیواز، خربیواز، شب یازه، شبکور، مرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب پوی
تصویر شب پوی
رونده درشب، شب رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب چره
تصویر شب چره
آجیل و میوه ای که در شب نشینی می خورند، چرای گوسفندان در شب، شب چرا، برای مثال گرگ آمده ست گرسنه و دشت پربره / افتاده در رمه، رمه رفته به شب چره (ناصرخسرو - ۲۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب فرخ
تصویر شب فرخ
در موسیقی، از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو یارش رای فرخ روز گشتی / زمانه فرخ و فیروز گشتی (نظامی۱۴ - ۱۸۱)، از الحان قدیم ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب پوش
تصویر شب پوش
جامه ای که شب و هنگام خواب بر تن می کنند، دستمال یا روسری که شب هنگام خواب بر سر می بندند، شب کلاه، برای مثال ز مستی باز کرده بند کرته / ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش (سنائی۲ - ۴۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
شب پره و شب پرک. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ پَ رَ)
خطی چند باشد که قماربازان بجهت قماربازی بر زمین کشند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
پروانه. شاپرک. (در تداول مردم قزوین) ، در تداول عوام، شب پره است و شب پره و شب کور خفاش است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شب پره شود
لغت نامه دهخدا
(شَ پَ رَ / رِ)
شب پرک. خفاش:
شب پره گر وصل آفتاب نخواهد
رونق بازار آفتاب نکاهد.
سعدی.
گر نبیند به روز شب پره چشم
چشمۀ آفتاب را چه گناه.
سعدی.
مهر درخشنده چو پنهان شود
شب پره بازیگر میدان شود.
و رجوع به شب پرک و خفاش شود
لغت نامه دهخدا
آجیل و میوه که در شب نشینی صرف کنند تنقل، چریدن چارپایان در شب چرای ستور در شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب پوی
تصویر شب پوی
شبرو، آواز پای در نهایت آهستگی و خفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب پره
تصویر شب پره
خفاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب چک
تصویر شب چک
شب برات (نیمه شعبان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه پرک
تصویر سه پرک
خطی چند که قمار بازان به جهت قمار بازی بر زمین کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه پرک
تصویر شاه پرک
شب پره، شب کور خفاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب لرز
تصویر شب لرز
هو بره یقه دار از انواع پرندگان (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب پوش
تصویر شب پوش
لباس شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه پرک
تصویر سه پرک
((~. پَ رَ))
سه پره، خطی چند که قماربازان به جهت قماربازی بر زمین کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شب گرد
تصویر شب گرد
شبرو، ماه، عسس، پاسبان، راه زن، دزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شب چره
تصویر شب چره
((~. چَ رِ))
آجیل و میوه که در شب نشینی می خورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شب پوش
تصویر شب پوش
لباس خواب، روسری که شب هنگام خوابیدن به سر بندند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شب پره
تصویر شب پره
((~. پَ رِ))
خفاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شب پوی
تصویر شب پوی
شبرو، صدای آرام پا
فرهنگ فارسی معین
خفاش، شبکور، مرغ مسیحا، وطواط
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خفاش، شب پره
فرهنگ گویش مازندرانی
تنقلات، هله هوله
فرهنگ گویش مازندرانی
تنقلات، شب چره
فرهنگ گویش مازندرانی
خفاش
فرهنگ گویش مازندرانی
خفاش
فرهنگ گویش مازندرانی